تربیت محور

به نام خدا

چندی پیش در جوار بزرگ مردی بودم و به سخن هایش گوش میدادم

ناگهان صحبت از مادر شد...

او میگفت که بسیاری از مردان بزرگ تاریخ و افراد مشهور، نتوانسته اند که همسرانی خوبی انتخاب کنند و به همین خاطر است که فرزندان آنها با اصالت پدریشان بسیار متفاوت هستند

اکثر فرزندان آنها یا دچار انحراف شده اند  یا اینکه راه درست را ادامه نداده اند و به مال دنیا اسیر شده اند

آن بزرگ مرد میگفت: چندی پیش آقای پناهیان برایش گفته است که از ابتدای تاریخ اسلام تا کنون تحقیق کرده است و به این نتیجه رسیده که عمده انحراف فرزندان افراد مشهور، به خاطر وجود اختلاف و بدرفتاری مردان با همسرانشان و بالعکس در خانه بوده  است

خوب آن بچه در خانه یک دعوا و اختلاف را می بیند و در بیرون احترام عامه مردم به پدر را...

آن بزرگ مرد میگفت: نقش مادر در خانه حیاتی تر از آن است که فکرش را میکنیم... اگر زن و شوهر در خانه و در اجتماع به یکدیگر احترام گذاشتند و یکدیگر را تکریم کردند، آن وقت است که فرزندان هم به طور صحیح بزرگ می شوند...

جان همه ما به فدای دو انسان کامل و زوج مطهر، مادرمان حضرت زهرا و پدر رشیدمان امیر مومنان که بالواقع اسوه حسنه ای هستند برای تمام عالم...

گاهی در دانشگاه ها و همایش ها میگویند که فلان مرد و زن غربی برای ما باید الگو باشند در حالی که در غفلتند که دو ثمره قلب پیامبر، اسوه زندگی آدمیان هستند نه فلان زن یا مرد غربی یا شرقی...

جان عالم به فدای این دو انسان که چه فرزندانی را تربیت نمودند و هر کدام برای خود در عالم تاریخ ساز شدند

مگر به غیر از این است که مادرمان چگونه شوهرشان را در خانه احترام  و تکریم می نمود و در طرف دیگر، علی(ع) مادرمان را به مانند فرشته، مراقبت  و در کارهای خانه به ایشان کمک میکرد...

واقع همین است که باید هوای مادران دیروز، امروز و فردا را داشته باشیم... چرا که نسل آینده انقلاب اسلامی از دامان پاک آنها پرواز میکنند...

باید جنبشی به راه بیندازیم که دست مادران دلسوز و همسران مهربان را ببوسیم...

..............................................

- مدتی بود که برایم سوال شکل گرفت که چرا یکی از رفقا هنگامی که  با فرزندانش به مراسمی می آیند، پسرانش نمی گذارند تا او بنشیند و آن قدر اذیت و آزارش می دهند که مجبور می شود تا جلسه ای را که می خواهد در آن بنشیند را ترک کند، چونکه فرزندانش نمی گذارند تا بقیه نیز از جلسه فیض ببرند

اما در آن طرف داستان، دوستی را دارم که ایشان هم چند فرزند دارد و هر وقت به مجلسی می روند، فرزندانش به آرامی در کنارش می نشینند و در کنار پدر قرار می گیرند

با خودم میگفتم که تفاوت این دو در چیست؟ مسلما در نوع تربیت است که پدر و مادر و به خصوص مادر در آنها نقش ویژه ای دارد... تفاوت تربیت در این جاها خودش را نشان می دهد

- کار و دغدغه زیاد دارم... احساس میکنم که پروژه ها و کارهای عقب مانده و مطالعات زیادی باقی مانده است که باید آنها را انجام دهم... موضوعاتی هستند که میدانم در این شهر به عهده من است که باید به انجامشان برسانم...

مدت هاست به دنبال اجرای پروژه مطالعاتی قرآنی هستم که به خاطر این که همراه خوبی را نیافته ام، نتوانسته ام آن را انجام دهم

مدت هاست که میخواهم استراتژی برای کودکان را در مدارس اصفهان تدریس کنم ولی هنوز به آن مقدار که میخواهم نتوانسته ام... به لطف خدا استعدادش وجود دارد  و وظیفه این کار از سوی استاد به من و عده ای از دوستان محول شده ولی هنوز نتوانستم که حق مطلب را ادا کنم

مدت هاست...

مدت هاست...

و ده ها طرح و پروژه باقی مانده دارم که ذهن درگیر و آشفته من، به دنبال اجرایی کردن آنهاست و هم اینکه همراه دلسوز و مهربان  و زمان کافی برایم نیست...

- در گروه تربیتی ام، آقا محمد حسین خیلی باهوش تر و با فهم تر از بقیه است... همه مسائل را بخوبی می گیرد... حتی گاهی از من هم سوتی میگرد که روی ام را کم کند و بگوید که حال مربی را گرفتم... خخخ

خداحفظش کند... اگر وقت داشته باشم و عمری باقی باشد، می توانم نیروی خوبی از او بسازم...

در آن طرف آقا مهدی را دارم که با مطالعه است  و به او میخورد که می تواند در آینده یک استراتژیست بشود... حواسش به اطرافش هست و خوب تحلیل میکند

 و بچه های دیگری که هر کدام در زیر آسمان آبی خدا، امید و آرزویی دارند...

- از همه خوانندگان خوب و مهربان وبلاگ حیات طیبه میخواهم که برای برادر خودشان دعا کنند و از خدا شهادتش را بخواهند...

گاهی سخت است که رضایت مادر را حاصل کرده باشی اما پدر را نمی توانی راضی کنی...

البته بماند که فرمانده عزیز رهبر، ما را نیز به عنوان سربازان و مدافعان خواند ولی ای کاش میشد تا نام ما را هم در زمره مدافعان بی بی زینب ثبت کنند...

هر چه خیر باشد، همان می شود...

- والعاقبه للمتقین