حیــــــات طیبه(حامی دکتر سعید جلیلی)

متن مرتبط با «حقیقت عشق به خدا» در سایت حیــــــات طیبه(حامی دکتر سعید جلیلی) نوشته شده است

به پایان رسید بود این حکایت...

  • فعالیت وبلاگی ما برای چند سالی متوقف خواهد شد شاید سالیان دیگر و با عنوانی دیگر فعالیت بکنیم و آن هم در جایی دیگر به امیدی سرافرازی وطن و فرزندان وطن موفق باشید و سربلند شادی روح همه شهدا صلواتی ختم بفرمایید خداحافظ همین حالا (0 لایک) ,پایان,رسید,بود,این,حکایت ...ادامه مطلب

  • عشق به حقیقت

  • به نام خداموضوع را با یک داستان آغاز می کنم...چند سال پیش بود که همه خانواده به آقا پسر می گفتند که از این تصمیم بی خیال شود و شما به هم نمی خوریداما پسر اصرار می کرد و توجیه می کردخب البته او هم حق داشت... دختر در آن طرف گفته بود که اگر ما ازدواج نکنیم، دست به خودکشی میزند و از این حرفا!!!پسربرایش اتفاقی رخداد و چشمان و گوش هایش کور و کر شده بودحرف کسی را نمی شنید تا اینکه ازدواج کردندپس از مدتی، دختر خانم سر ناسازگاری گذاشت و دعواها شروع شدپسر مات و مبهوت مانده بوداین مسئله ادامه پیدا کرد تا اینکه روشن شد، دختر خانم دیابت دارد و مقداری ناراحتی اعصاب...البته بیماری مسئله ای نیست و می توان با آن کنار آمداما اوضاع از این هم بدتر شد و پسر فهمید که دختر خانم در گذشته دوست پسر داشته و در مجالس آنچنانی شرکت میکردندکارشان به طلاق کشید و  از آن جایی که وضع مالی آقا پسر و در واقع پدر آقا پسر بد نبود، طمع مهریه سنگین دختر خانم را گرفت و اوضاع به پیچ و خم رسید...الان دقیق نمیدانم که وضعشان به چگونه است و خیلی هم دوست ندارم که بدانم...اما بیایید بگذریم... چیزی که در این پست می خواهم بگویم شا,حقیقت عشق به خدا,عشق حقیقی به خدا,عشق مجازی به حقیقت قویست ...ادامه مطلب

  • تقدیم به او

  • به نام خداگاهی می خواهی بنویسی...اما میگویی بگذار چیزی ننویسم...بگذار که زمان برود...فرصت ها بروند...او می آید...مهربان ترین فردی که هنوز نمی شناسمش، خواهد آمد...او کسی است که هیچگاه دیگران را بر مبنای خواسته های خودش تعریف نمی کند...او کسی است که مرا درک میکند و میفهمد قبل از آنکه شاخصی برایم بگذارد...او مهربان ترین فردی است که هنوز نمی شناسمش...نمیدانم کجاست... چه زمزمه میکند...چه می بیند... چه می شنوددل اش از چه چیزی گرفته است یا خوشحال است...اما میدانم که برای دیدن نورانیت اش و گذاشتن دستانش بر روی چشمانم، لحظه شماری میکنمای کاش بداند که سالهای سال است که منتظرش هستم...ای کاش بداند که حضورش در حالی که هنوز ظهوری نداشته،  آرامش و قوت قلبی برای من است...ای کاش بداند اویی که از غصه ها و دلتنگی هایم ناراحت می شود نه آنکه شادمان گردد و در دلش به خاطر دل بی قرارم، نگران باشداویی که مروارید مهربانی اش تنها برای من است  و نه برای شخص دیگری... او مرواریدش را برای من گذاشته است و نه برای آدم های دیگریاو خودش را به معرض نمایش نمیگذاردمن نیز باید برایش صدف خوبی باشم... قدرش را بدانم.,تقدیم به اول پایان نامه,تقدیم به او,تقدیم به اونی که دوستش دارم ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها